|
شیوه تولید آسیائی |
یادوارهی رفیق فریدون ایل بیگی (بهرام) ۲۹ مهر ۱۳۹۹ ۲۰ اکتبر ۲۰۲۰ بیست سال از درگذشت رفیق بهرام گذشت. در رثای رفیق از دسترفته فریدون ایلبیگی اصلی (بهرام) بسیار میتوان و باید نوشت. از فرهیختگی او، از پاکباختگی وانسانیتاش، از تلاش بیوقفهاش در راه اعتلای آگاهی سیاسی و تاریخی در ایران و نیز از وارستگی وعزتنفس بلند او که زبانزد همه یاراناش بود، و نیز از آنچه که میتوان زندگی "خصوصی" او نامید.
فریدون در ۲۲ شهریور ۱۳۷۹(۱۲ سپتامبر ۲۰۰۰) در شهر مونتروی فرانسه به زندگی خود خاتمه داد و همهی نزدیکان و رفقایاش را در بُهت و ماتمی غریب و باورنکردنی بهجا گذاشت. او در واپسین نامهای که از خود بجا گذاشت آنها را از برگزاری مراسم یادبود منع کرده و حتی خواسته بود که از بازنشر آثار او خودداری کنند. با اینهمه، گذشت زمان مانع از آن نشد که لحظهای از یاد او غافل شویم و جای خالی او را در میان خود احساس نکنیم. او، با زندگی پرفراز و نشیب خود، با دانش گسترده، و با نگاه انتقادی به وجوه گوناگون تحولات سیاسی، اجتماعی و تاریخی ایران، چراغ دلهای همهی ما بود.
زندگی خصوصی فریدون خود حدیثی است ویژه که بهزحمت میتوان آن را از زندگی سیاسی وی جدا کرد. با کمی تأمل بر مسیر زندگی پر فراز و نشیب او میتوان بهراحتی دریافت که حیات سیاسی او چنان با زندگی خصوصیاش درهمآمیخته بود که پرداختن جداگانه به هریک محال مینماید.
کودکی فریدون در دامان خانوادهای زحمتکش و شریف گذشت و این تجربه از همان ابتدا مُهر خود را بر دریافتها و رفتار اجتماعی او زد. او که فرزند بزرگ خانوادهای با هفت فرزند بود، در۱۷ مرداد ماه ۱۳۱۷ در بندر انزلی چشم به جهان گشود. دوران آموزش ابتدایی و نیمی از دوران متوسطه را در همان شهر گذراند و بهرغم مشکلات مالی خانواده، با اتکا به عزم استوار خود برای ادامهی تحصیل راهی تهران شد، از همان ابتدا با اجارهی اتاقی در یکی از محرومترین مناطق تهران، برای تأمین مخارج تحصیل خود به کارگری در یک کارگاه نجاری پرداخت و با تلاش موفق به گرفتن دیپلم از دارالفنون شد.
سالهای تحصیل او در دارالفنون و اقامت او تهران مقارن بود با دوران پرالتهاب سیاسی دههی سی. جامعهی سیاسی ایران درآن روزگار آرام آرام درتلاش برای باز سازی و مرمت مواضع از دسترفتهی خود در اثر کودتای ۲۸ مرداد علیه حکومت دکتر مصدق، به تحلیل علل کودتا و نقش بازیگران و عوامل پیروزی کودتاگران، بهخصوص کنشهای بهغایت ارتجاعی حزب توده و نیز خیانت کاشانی علیه دکتر مصدق نشسته بود. این خود تاثیر عمیق و دوگانهای بر زندگی فریدون نهاد: از یک سو باعث بالیدن انگیزههای مبارزه سیاسی، و از سوی دیگر سبب شناخت عمیق او از حزب توده، و ارزیابی ریشهای مواضع و موانع تاریخی و ساختاری حزب و نیز روحانیت بهرهبری آیتالله کاشانی شد.
فریدون پس از اخذ دیپلم دبیرستان بهسربازی رفت و این دوره را با درجهی ستوان سومی به پایان رساند و بهرغم تشویق و ترغیب فرماندهانش جهت ادامهی کار، با ارتش وداع کرد. سپس چند ماهی در جستجوی کار برای تأمین معاش خود و نیز کمک به خانوادهاش، به همه جا سرکشید و توشهای که از این جستجو نصیب او شد ذهنی جستجوگر، باز شدن چشمان، همدلی و مشارکت در اعتراضات مردم علیه نظام حاکم بود. فریدون در سال ۱۳۳۹ دستگیر و چند ماهی راهی زندان شد. اما در این بین توانسته بود ضمن انتشار پارهای از اشعارش در نشریات ادبی آن دوره، دفتر اشعارش را منتشر و با بسیاری از نامآوران عرصهی شعر و ادب از جمله احمد شاملو و یدالله رویایی مراوده برقرار کند. او پس از آزادی از زندان و چند ماه بیکاری در آزمون سازمان تأمین اجتماعی پذیرفته شد و بهاستخدام این سازمان درآمد و همزمان با شرکت در کنکور سراسری و کسب رتبهی اول در زبان فرانسه و همچنین قبولی در رشتهی حقوق دانشگاه تهران در نهایت در این رشته به تحصیلات خود ادامه داد. فریدون در سال ۴۹ شمسی و در حالیکه مدت کمی از تحصیلاش در دانشگاه تهران باقی مانده بود، راهی فرانسه شد ولی بعدها، در سال ۵۸، با گذراندن چند واحد درسی از دانشکدهی حقوق دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد. در این میان اما دوستی و رفاقت صمیمانه او با شاملو قبل از سفر به اروپا آنچنان عمیق شده بود که بیشتر اوقات فراغت خود را در دفتر مجلهی خوشه در زمان سردبیری شاملو و کمک به انتشار این هفتهنامه میگذراند. حاصل این همکاری و رفاقت علاوه بر ترجمههای مستقل فریدون در «کتاب هفته» و نیز کتاب «تفنگهای ننه کارار» اثر برتولت برشت، ترجمهی کتاب «سقراط مجروح» نوشتهی برتولت برشت و نیز ترجمهی آزاد نمایشنامهی «سیزیف و مرگ» اثر «اوبر مرل» با شاملو بود. علاوه براین، دهها ترجمه از نویسندگان بنام همچون کامو، مایاکوفسکی، کارل مارکس و... از دیگر کارهای او در این دوره محسوب میشوند. |
آنچه چپ باید بیاموزد و بیاموزاند :
دموکراسی و سوسیالیسم |
در گیری های درونی اقلیت: فاجعه استالینیسم
نقدی بر یک نمایش هولناک |
از" کار" ۵۹ اکثریت تا " کار "۱۰۹ اقلیت |
کردستان و دانشگاه حمله ارتجاع و اوجگیری مقاومت |
سخنی با مجاهدین
نگاهی اجمالی به مقاله ”هشداری چپ روی و چپ نمائی ...“ |
ارومیه: نظری به اوضاع سیاسی، اقتصادی و اجتماعی |
رستگرانی و فاشیسم در آمریکا برسی علل و ریشه ها |
انقلاب سیاسی و وظایف کمونیست ها طرح مسئله |
اشتعال شراره های انقلاب ایران در منطقه |
کمیسیون سه جانبه نهاد برنامه ریز امپریالیسم |
قلب جهان بی قلب بر بوته نقد |
مصاحبه با یک توپامارو |
درباره وضعیت سیاسی کنونی |
بحران بانک های جهانی سرمایه داری جنبه هائی از یک مسئله |
بیانیه مشترک شورای همبستگی زنان ۱۸ اسفند (۸ مارس) روز جهانی زنان زحمتکش و مبارز اسفند ۱٣۵۸ |
سیاست حزب توده قبل از انقلاب ، بعد از انقلاب |
نقد نظرات در باره سازمان انقلابی (حزب رنجبران) |
در حاشیه سمینار ویسبادن پاسخی به چند ادعا |
ملاقات سه جانبه با وحدت کمونیستی و راه کارگر گزارش به کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران |
مباحثی با » حزب کمونیست ایران« |
جنگ ایران وعراق و مواضع سازمانهای سیاسی |
|
فریدون ایل بیگی (۱۳۷۹ ـ ۱۳۱۷) |
هشت سال از درگذشت رفیق احمد شایگان سپری شد. او را میتوان ازجمله فرزندان خوش شانس نسلی دانست که در پی کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بهتدریج به سیاست چپ و رادیکال روی آورد و رشد کرد. احمد از نسلی است که کوشید از خفت شکست آن دوران رهائی یابد و فضیلت تجربه کردن و از صفر شروع کردنهای متعدد در زندگی سیاسی را بیآزماید و متحول شود. سنگ نبشتهی قبر او، مصراعی از غزلهای حافظ، «هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق»، بهبهترین وجهی داستان زندگی پر ماجرای او را بیان میکند. احمد عاشق زندگی در تمامی ابعاد آن بود و لحظه به لحظه آن را با تمام وجود خود زیست. احمد، عاشق سیاست و مبارزه بود و در این راه ازهیچ کوششی فرو نمیگذاشت. احمد شایگان ساخته و پرداختهی محیط بلاواسطهی خود و بازیگر دورهی مهمی از تاریخ معاصر ایران بود: خانوادهیی سیاسی و آگاه، خونگرم، دوست داشتنی، فضای ملتهب بینالمللی سالهای ۶۰ میلادی، مبارزات سیاسی و دانشجویی ایرانیان در خارج از کشور، انقلاب ۱۳۵۷، و فعالیت دموکراتیک، سوسیالیستی و کمونیستی در ایران همه در ساخت شخصیت سیاسی او نقش آفرین بودند. دو بار زندان در جمهوری اسلامی باعث تعمیق باورهای او شد. ... |
احمد شایگان (۱۳۹۱ـ۱۳۲۰) |
۴ دی ۱۳۹۹ (۲۴ دسامبر ۲۰۲۰) |